راستش میدونى؟
وقتى همه چى تموم میشه...
تازه اولِ راهِ...
گریه ها تازه شروع میشه...
فکرا شروع میشه...
تنهایا شروع میشه...
واسه تو هیچى مهم نیس...
اینکه چه بلایى سرِ من میاد...
واست مهم نیس...
اما یه روزى میرسه با یه دسته گل میاى دیدنم
جلوم میشینى...
مثه من اشک میریزى...
اون روز میفهمى چقدر دیر شده...
واسه حرفایی که نباید زده میشد
واسه کارایی که به خاطر لج کردن کردیو نباید میکردى...
حالا جاهامون عوض شده...
حالا حالِ اون روزامو میفهمى...
اما من دیگه نیستم...
تو هم نگران نباش
زود فراموش میکنى... :)
جام پر میشه
وای از ان لحظه که معشوق به یارش برسد
اردیبهشتی ها
تموم قلبها یک سو و یک رنگ
دلاشون عاشق و بی کینه و تنگ
قدمها شون نفس میده به بارون
صداشون توی گوش غصه، آهنگ
*******************
واسه چشمایی که لبریز عشقن
تموم ماهها اردیبهشتن
کسی راز دلاشون رو بلد نیست
شاید تقدیر رو، این جور نوشتن
*******************
دلش اندازه صد کهکشونه
همیشه گریه هاشو می پوشونه
امون از وقتی که صبرش بمیره
که عالم رو به آتیش میکشونه
*******************
پر از دریای قلبش، خستگی ها
ولیکن دلخوش دلبستگی ها
امید آدمای بی ستاره اس
ازش می باره این وارستگی ها
*******************
من این شعر رو واسه قلبم نوشتم
یا شاید هم برای سرنوشتم
یه شب تو خواب دیدم، آسمون گفت:
که مست هفده اردیبهشتم
با احترام تقدیم به همه اردیبهشتی های آسمانی – امین ( یکی مثل هیچکس )
اَشــکِـمـو در آوُردهـِ وَلـــــــــی بـازَمـ میـــخوامش :)
این ینی عشق :)